نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد

ظهور پاسخ با لبخند , آغاز روابط اجتماعي انسان است و مبناي کليه روابط اجتماعي بعدي را تشکيل ميدهد.
5-3 مرحله شي ليبيدويي به معناي دقيق کلمه
ويژگي عمده اين مرحله که از 6 ماهگي به بعد ايجاد مي شود, پيدايش سازمانگر رواني مهم , ترس از غريبه يا به تعبير اشپيتز , دلهره هشتمين ماه است که طفل در هنگام مواجه با يک چهره غريبه و بيگانه از خود علائمي از دلهره , اضطراب و ترس را نشان مي دهد . اين رفتارها حکايت از آن دارد که طفل, مادر را به عنوان يک موضوع ليبيدويي کامل بازشناسي کرده است و چون تصوير آن فرد غريبه با تصوير طفل از مادرهمخواني نداشته لذا دلهره و ترس طفل را فرا مي گيرد.مادر يک موضوع ليبيدويي به معناي دقيق کلمه است و نه تنها در بخش ديداري بلکه در بخش عاطفي نيز مطرح مي باشد.
تحولات کودک در اين مرحله به شرح ذيل مي باشد:
درزمينه بدني , ميليني شدن رشته هاي عصبي باعث مي شوند که دستگاه حسي بتواند بر ادرکات محدود و کانوني شده تسلط يابد.
در دستگاه رواني , تعداد بيش از حداثرات يا ردهاي حفظي موجبات انجام عمليات ذهني کاملتر و پيچيده تر را فراهم مي آورد.
در سازمان يافتگي رواني , امکان بيرون ريزي تنش هاي عاطفي بصورت هدايت شده و عمدي ميسر مي گردد.
کودک که در بخش هاي مختلف شناختي , ادراکي , حرکتي , هيجاني و .... به پيشرفت هاي قابل ملاحضه اي نظير تميز بين چيزهاي بي جان , بروز هيجاناتي مانند حسادت , خشم , شادي و ظريفيت ايجاد فکر جديد, دست مي يابد.

ظهور برخي از مکانيسم هاي دفاعي : از جمله مکانيسم هاي دفاعي در اين مرحله , همسانسازي و تقليد است.
فرايند ظهور اين مکانيسم ها بدين صورت است که در اواخر سال اول , بتدريج مادر با قدغن کردن هاي خود و يا حرکت سر به علامت نفي و گفتن نه , حدود استقلال کودک را مشخص مي کند. آنچه براي کودک رخ مي دهد تعارضي است بين دلبستگي به مادر خويش و ترس از ناخوشايند جلوه کردن براي مادر , لذا از مکانيسم دفاعي همسانسازي استفاده مي کند. اين مکانيسم دفاعي را آنا فرويد, همسانسازي با پرخاشگري مي نامد حال آنکه اشپيتز آن را همسانسازي با ناکام کننده مي نامد.
دومين تغيير عمده ديگر در اين مرحله , دستيابي کودک به سازمانگر رواني تسلط برنه است که سر آغاز ارتباطات کلامي است و شروع يک دوره لجبازي را نيز به همراه دارد .

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : نصرت نوجوان

 -زندگي اشپيتز در سال 1887 در وين تولد يافت و تحصيلات خود را در پزشکي در بوداپست به اتمام رساند . پس از آن تحت نظر فرويد به روان تحليل گري روي آورد . او در سال 1938 به آمريکا رفت ودر آنجا به عنوان طبيب, روان تحليل گر , استاد وپژوهنده به فعاليت هاي گوناگون دست زد. اشپيتز به بررسي تحول کودک در دو سال اول زندگي علاقه مند بود و پژوهش هاي خود را در محيط هاي عيني و بدون هيچگونه دستکاري نظير شيرخوارگاه, پرورشگاه , کانون هاي فرزند خواندگي و .... انجام مي داد . نظريه اصلي او در خصوص روابط شئي ( موضوعي) بود که در کنار آن به آسيب شناسي روابط مادر- کودک و بيماريهاي رواني طفل و همچنين رواندرماني پيشگيري نيز علاقه داشت.
2 -تاثير فرويد بر اشپيتز
اشپيتز در تمام طول عمر خويش , به اينکه فرويد استادش بوده است افتخار مي کرد و تاثير زيادي از او پذيرفته بود. اشپيتز در کتابش تحت عنوان از تولد تا نوپايي اذعان مي دارد که اين کتاب کوششي است بر اساس تئوري روانکاوي زيگموند فرويد , تفکراتي که من را به اين تحقيقات تشويق کردند. در سال 1905 توسط  استادم در سه رساله درباره تئوري ميل جنسي منتشر گرديد. استاد در اين راه آن افکار خلاقانه اي را ارائه داده است که زير بناي فعاليت و تحقيقات علمي شاگردانش در سالهاي بعد شده است بدين منظور , تئوريهاي استاد در اين راه تاييد , پياده و بکار برده شده اند. من اميدوارم توانسته باشم به روش مشاهده مستقيم و بر اساس تفکرات استادم زيگموند فرويد به نتيجه مطلوب رسيده باشم. 

 



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها